جدول جو
جدول جو

معنی طلاق بائن - جستجوی لغت در جدول جو

طلاق بائن
نوعی طلاق که رجوع در آن بدون عقد نکاح جایز نیست، مقابل طلاق رجعی
تصویری از طلاق بائن
تصویر طلاق بائن
فرهنگ فارسی عمید
طلاق بائن(طَقِ ءِ)
طلاق باین. طلاقی که از برای مطلق حق رجوع از آن در ایام عده ابتدا موجود نیست. طلاق زوجه ای که زوج با او نزدیکی ننموده باشد. طلاق زوجه یائسه و صغیره از جملۀ طلاقهای باین بشمارمیروند. و رجوع به ترجمه تبصرۀ علامه ص 293 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوَشْ / خُشْ رَ کَ دَ)
رها کردن زن. تسریح. (منتهی الارب). تطلیق. (تاج المصادر). املاک. یقال: املکت امرها (مجهولاً) ، یعنی طلاق داده شد. (منتهی الارب) :
هرکه مراو را طلاق داد بجویدش
دوست ندارد هگرز شوی حلاله.
ناصرخسرو.
و هرگاه که متقی در کار این جهان گذرنده تأملی کند هرآینه مقابح آن را به نظر بصیرت بیند... و به قضا رضا دهد تا غم کم خورد و دنیا را طلاق دهد. (کلیله و دمنه).
شب طلاق خواب داده دیده بانان بصیر
تا شکرریز عروسان بیابان دیده اند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از طلاق بائنه
تصویر طلاق بائنه
هلش بی بازگشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلاق باین
تصویر طلاق باین
هلش بی بازگشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلاق دادن
تصویر طلاق دادن
هلاندن رها کردن (زن و غیره) طلاق گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
متارکه کردن، طلاق گفتن
متضاد: ازدواج کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد